راههای شادی مجاز در اسلام ناب و راههای زدودن غم چیست؟
مقدمه: غم و شادی دو دشمن دیرینه اند ، اگر راههای شادی مجاز را بیان کنیم، راههای زدودن غم مشخص خواهد شد.
بشر همیشه در زندگی در جستجوی شادی بوده و شاد زیستن آرزوئی همیشگی برای انسان بوده است. شادمانی، چیزی است که همه ما برای دستیابی به آن تلاش میکنیم، ولی همه ما به آن دست نمییابیم. علامت مشخصه شادمانی احساس قدردانی، آرامش درونی، رضایت و علاقه به خودمان و دیگران است، طبیعی ترین حالت ذهنی ما، حالت خرسندی و شادی است. موانعی که ما را از تجربه این احساسات مثبت باز میدارند، فرایندهای منفی اکتسابی هستند.
شادی چیست؟
شادی معادل احساس خوشبختی و رضایت از روند کلی زندگی است یعنی انسانی شاد است که از روند کلی زندگی خود، احساس رضایت میکند، اگر چه در مواقع خاصی، احساس نیتی داشته باشد. پس انسان هر چه بیشتر احساس رضایت و خوشبختی نماید، همانقدر نیز از زندگی و روند آن لذت برده و انسان شادی خواهد بود. پس، شادمانی یعنی رضایت پایدار از زندگی، هر چه انسان راضیتر باشد، سطح شادی او بالاتر خواهد بود و از لحظه لحظه زندگی خود لذت خواهد بود.
شادیهای منفی درنظر اسلام:
اسلام شادیهای ساختگی و بیروح و منفی را مردود میشمارد، و شادیهای واقعی مثبت را تأیید و تبلیغ میکند. شادیهای زودگذری که حاصل غفلت گناه و غرور بوده، و یا نتیجه تحقیر و استهزاء دیگران است، لهو و لعب نامیده و شدیداً نکوهش کرده است.
اسلام مسلمانان را به شادیهای اصیل و پایدار، دعوت مینماید پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ میفرماید: هر کس که گناهی مرتکب شود و در آن حال، خندان باشد، در حال گریان داخل جهنم خواهد شد». پس، شادیهایی که حاصل غرور، تکبر، گردنکشی و یا تمسخر دیگران باشد از نظر اسلام مردود است و این گونه شادیها، از نظر روانشناسی نیز شادی محسوب نمیشود.
اسلام دین شادی و نشاط
چه دستورات فردی و چه دستورات اجتماعی اسلام همگی براساس رضایت، شادی، نشاط و تحرک است. دقت در این احکام، جدا از عنصر رضایت که شادمانی همیشگی را تضمین میکند، نشاندهنده رفتارها و اعمال شادی بخش و نشاطآور است. اعیاد اسلامی مانند عید فطر، عید قربان، عید غدیر، رفتارها و اندیشههای شادمانه زیستن را القاء میکنند. با صحهگذاشتن اسلام بر عید نوروز و تأیید و تکمیل آن، نیز تاکید بر رفتارها و لحظههای شادی کردن برای انسانها است.
دستورات اجتماعی اسلام برای خدمت به جامعه و خلق خدا، جدا از فلسفه بندگی و اطاعت، خدا موجب گسترش دوستیها، محبتها، و همدلیها بین انسانها میشود. وقتی انسانها به همدیگر خدمت میکنند، جو محبت و رضایت و شادمانگی در جامعه حاکم میشود و افراد آن جامعه از لحظات زندگی خود در آن جامعه، لذت میبرند.
مؤمن، شادترین انسان
از نظر اسلام و قرآن، مؤمن شادترین انسان است. چون هیچگاه از سختی روزگار گلایه و شکوه و ناله نمیکند. دنیا را محل ماندن نمیداند، و یک توقفگاه موقت به حساب میآورد. سختیها را تحمل میکند. و در انتظار وصال پروردگار، لحظهها را با احساس رضایت و شادمانی سیری میکند. و خداوند تبارک و تعالی نیز به خاطر این رضایت و شادمانگی مؤمن، عاشقانه او را دعوت به بهشت مخصوص خود میکند. و لحظههای شادمانگی را برای او رقم میزند؛ یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی[1]
راههای دستیابی به شادی از نظر اسلام:
1 . توکل به خدا: توکل به خدا، زیربنای یک زندگی شادمانه و توأم با احساس سعادت و خوشبختی است. انسانی که به خدا توکل میکند، ودرسختیها به اواعتماد کند با قدرت تمام در مقابل مشکلات می ایستد و هرگز احساس شکست و نگرانی نمیکند. اگر در کارها و برنامههای خود، توکل به خدا داشته باشیم، هم به موفقیت دست مییابیم و هم طی کردن مسیرهای طولانی و سخت موفقیت، برای ما آسان و عملی میشود. یک ضربالمثل چینی میگوید: توکل کلید همه دردهاست» یعنی با توکل به خدا همة درها باز میشود و همة مشکلات برطرف میگردد انسانهایی که به خدا توکل میکنند در انجام کارهای سخت و بزرگ،کمترین فشارها را احساس میکنند و در برابر تندباد حوادث مانند کوهی استوار و مقاوم هستند. توکل، کلید در توفیق الهی است. انسانی که به خدا توکل میکند هر لحظه تحت عنایت و لطف بیکران خدا قرار میگیرد.والبته توکل مولود معرفت وایمان است.
2 . اعتقاد به ارزشها:
پایبندی به ارزشها و باورها ثابت و تعریف شده به موفقیت انسان در زندگی کمک میکند و همچنین شادمانگی را پایدار میسازد. انسان بیاعتقاد و هرهری مذهب، با زندگی احساس بیگانگی میکند. و به طرف پوچیگرایش پیدا میکند. احساس پوچی، یکی از علل اساسی افسردگیها و ناشادی انسان است. انسان بیاعتقاد، در هستی و خلقت، بیریشه است.
و احساس شادی واقعی نخواهد کرد. همانگونه که انسان بیبرنامه نمیتواند در کارها، موفق عمل کند، انسان بیاعتقاد و فاقد ارزشهای متعالی نیز نمیتواند به طور مداوم از زندگی لذت برده و احساس خوشبختی نماید.
3 . راضی بودن از زندگی:
رضایت از زندگی، یکی از عوامل شادمانه زیستن است. افرادی هستند که دارای موفقیت، ثروت و امکانات زیادی هستند ولی همواره از زندگی ناله میکنند. این افراد احساس شادمانگی نمیکنند. ولی افرادی هم هستند که جزء فقیرترین مردم هستند و مشکلات زیادی در زندگی دارند ولی شاد زندگی میکنند. چون از زندگی راضی هستند. پس، شادمانگی انسان صد در صد، وابسته به داشتنها و یا نداشتنها ، نیست بلکه به رضایت یا عدم رضایت از روند زندگی نیز بستگی دارد. رضایت از زندگی و روند آن، شادمانگی را تضمین میکند. انسان راضی همان انسان شادمان است. علت نیتی انسان از زندگی، انتظارات خودساخته، ونداشتن قناعت است هر کسی انتظاری از روند زندگی و سرنوشت خود دارد ولی وقتی اتفاقات مطابق میل انسان، پیش نمیرود، احساس نیتی میکند. خداوند انسان را آزاد آفریده است به طوری که میتواند خود را بهطرف سعادت یا بدبختی سوق دهد. و همچنین نیروی قدرتمند عقل را به انسان بخشیده است که با آن میتواند راه را از چاه تشخیص دهد. اگر فردی از عقل خود، خوب پیروی نکند و تسلیم خواستههای نازیبای درونی شود، و قوانین هستی را رعایت ننماید، حتماً پشیمان خواهد شد و احساس شکست و ناکامی در نهایت احساس ناشادی خواهد کرد. چون انسان تمامی قوانین حاکم بر هستی را نمیتواند تجزیه و تحلیل و درک کند، بنابراین احساس نیتی میکند. ولی در نهایت آن مشکلات و گرفتاریها به مصلحت او بوده و به نفع او تمام میشود.
بنابراین، به جای این که از اتفاقات زندگی شکایت کنیم، سعی کنیم با استفاده از قلب و عقل خود به زیبایی زندگی کنیم و قوانین هستی را رعایت نمائیم. این را نیز بدانیم ناملایمات زندگی نمک یک زندگی مطلوب و شاد است و انسان عاقل از این سختیها هم برای شیرین و شادمان کردن زندگی استفاده میکند.
4 . داشتن امید و تصویری زیبا از آینده:
اگر انسان بتواند تصویرهای ذهنی خود را مدیریت کند و بجای تصاویر در هم و برهم، آشفته و منفی، تصاویری زیبا از آینده بسازد، احساسی شادمانه خواهد داشت.
آنچه تاکنون در عرصه روانشناسی و تجارب زندگی، به اثبات رسیده است، این است که: آینده را تصاویر ذهنی انسان میسازند. یعنی انسان هر انتظار و تصویری از آینده داشته باشد، به نوعی همان انتظار و تصویر تحقق خواهد یافت.
امید، زیباترین ویژگی یک خیال است. اگر میخواهیم از زندگی لذت ببریم، بایستی با امید زندگی کنیم. در دین مقدس اسلام، انسان ناامید از رحمت خدا کافر شمرده میشود. یعنی امید، هم سنگ ایمان است. هر مشکلی که پیش میآید و هر اتفاق ناگواری که میافتد، ما هم چنان باید امید خود را حفظ کنیم. این امید (گمان نیک به خدا) است که انسان را زنده نگه میدارد. بنابراین، باید تصویری زیبا از آینده بسازیم و همواره امیدوار باشیم و آینده را آن گونه که دوست داریم مجسم نماییم. باور کنیم که روز به روز، موفقتر، شادتر و خوشبختتر میشویم.
5. هدفمندی در زندگی
هدفمندی نه تنها موفقیت انسان را تضمین میکند، بلکه موجب شادکامی انسان نیز میگردد. انسان بیهدف، مانند فردی سرگردان در کویری سوزان است. هیچ وقت احساس آرامش و شادمانی نخواهد کرد.
بعضیها هدفمندی و هدفیابی را مساوی آرزوهای بزرگ و بیشتر میدانند. ولی اکثراً اینها در زندگی موفق نمیشوند. بایستی آرزوها شفاف و مشخص و تعریف شده باشد. آرزوی بزرگ بسیار خوب است ولی بایستی در درجه اول، بر اساس بزرگی آرزو، انرژی و توان لازم را مهیا کنیم و در درجه دوم، آن آرزو برای ما مشخص و شفاف باشد، که در این صورت حتماً موفق خواهیم شد.
6. خوشبختی خود را باور کردن
بزرگترین مشکل انسانهای ناشاد و افسرده و ناراضی این است که نه خودشان را باور کردهاند و نه خوشبختی و شاد زیستن خود را. انسانی که خود را باور کند، میتواند شاد زندگی کند. ما باید باور کنیم که میتوانیم خوشبخت بشویم و الآن خوشبخت هستیم. چون ما خوشبخت و شاد آفریده شدهایم، باور کنیم که زندگی زیبا و لذت بخش است. باور کنیم که سرنوشت تابع اندیشههای زیبای ماست، باور کنیم که خدا، عاشق ماست. و مهربانترین است.
7. برنامهریزی و نظم در زندگی
نظم و انضباط و داشتن برنامه در زندگی انسان، شادمانگی او را حفظ میکند. انسانهای منظم و دارای برنامه، بسیار موفقتر و شادتر هستند. اهمیت نظم آن قدر زیاد است که امام علی ـ علیه السّلام ـ به فرزندان خود میفرمایند: شما را به دو چیز توصیه میکنم، اول تقوای الهی، دوم ، نظم در کارها. امروزه در دانش مدیریت، به برنامهریزی تأکید جدی میشود و هیچ فعالیتی بدون برنامه ریزی و عمل به آن برنامه، نتیجهای مثبت نخواهد داشت. انسانهایی که با برنامه عمل کنند، هم موفقیت و شاهد پیروزی را در آغوش خواهند کشید و هم زندگی شادمانه خواهند داشت.
8. راحت بودن در زندگی:
راحت بودن در زندگی، موجب شادمانگی است. انسانها هر چه خود را با آداب و رسوم و تشریفات زائد و غلط به زحمت و عذاب میاندازند، همانقدر از شادمانگی دور میشوند. خیلی از افراد. زندگی ساده، زیبا و راحت را، بسیار مشکل، بغرنج و سخت میکنند. سنتها و آداب اگر در مسیر فطرت پاک الهی انسان باشند، بسیار نیز عزیز و قابل احترام هستند، ولی تشریفات زائد و غلط اصلاً قابل قبول نیستند. هر چه زندگی پیچیدهتر و تشریفات بیشتر میشود. تنشها و فشارهای روحی شدت مییابد. در زمانهای نه چندان دور، که زندگی به این همه زرق و برق آلوده نشده بود، و انسانها خیلی زندگی میکردند، از استرسها، بیماریها و سرطانها و سکتههای قلبی خبری نبود. بنابراین، اگر زندگی شادمانهای میخواهیم، باید تشریفات زاید را کنار گذاشته و خیلی راحت و خودمانی زندگی کنیم.
دوش پنهان گفت بامن کاردانی تیز هوش کزشما پنهان نباشد راز پیر می فروش
گفت اسان گیر برخود کارها کزروی طبع سخت میگیردجهان برمردمان سخت کوش
9. صداقت و راستی
صداقت، مانند آب زلالی است که چمنزار زندگی شادمانه را سیراب میکند، و گلهای خوشبختی و لذت را شکوفا میسازد. انسانهای صادق، لحظههای شادمانهای را تجربه میکنند و از لحظه لحظه زندگی لذت میبرند. انتخاب صداقت، به معنی انتخاب شادمانگی» است. یکی از زیباترین پیامهای دین زیبای اسلام، صداقت است انسان صادق، از همه گرفتاریها و مشکلات نجات پیدا خواهد کرد. ریا، نفاق، دوروئی و تظاهر شایستة مقام الهی انسان نیست. و مطمئناً انسان را رسوا میسازد( النجاه فی الصدق)
اگر انسان حتی در مقابل دشمنان خود صادقانه رفتار نماید، به سوداو خواهد شد، انسان صادق، قابل اعتماد است. بنابراین اگر در همه اعمال و زندگی خود، صداقت را پیشه کنیم همواره زندگی شادمانهای خواهیم داشت و هم چنین مورد احترام همه انسانها خواهیم بود
10. فعال و مشغول بودن
بیکاری، یکی از مشکلات عمده جوامع بشری است که امنیت شهرها و کشورها را تهدید میکند. بنابراین همه نهادها و سازمانهای دولتیباید به دنبال حل مشکل بیکاری باشند. فعال و مشغول بودن یکی از راههای شاد زیستن است. و از نظر امام علی ـ علیه السّلام ـ بهترین تفریح، کار است. هم بایستی وقت خود را با فعالیت واشتغال معنیدار و مفید پر کنیم و هم کمک کنیم دیگران از بیکاری، نجات پیدا کنند تا جامعهای شاد و فعال داشته باشیم. بررسیها نشان میدهد که انسانهای فعال و مشغول، بسیار سالمتر و شادتر هستند.
11. داوری مثبت:
داوری مثبت و زیبا، یکی از بهترین راههای شادمانه زیستن است. اگر انسان یاد بگیرد که مثبت داوری کند. و از داوریها و پیشداوریهای منفی و بدبینانه و خودخواهانه پرهیز نماید، عصبانی نخواهد شد، حرص نخواهد خورد. بلکه در همه موقعیتها، احساس شادمانگی خواهد کرد و با همه انسانها شادمانه خواهد زیست.
منبع سایت دانشکده
کتاب پاستیل های بنفش
خلاصه ی کتاب پاستیل های بنفش»
ازش پرسیدم یادگاریهای خودش و بابا چی هستند. مامان گفت گیتارهایشان از همه مهمترند و بعد کتابها؛ چون کلاً چیزهای مهمی هستند.
رابین گفت حتماً کتاب لایلاش را نگه میدارد.
کتاب محبوب خواهرم، خانهی خیابان هشتادوهشتمِ شرقی» است. این کتاب دربارهی سوسماری به اسم لایل است که با خانوادهاش زندگی میکند. لایل دوست دارد توی وان حمام لَم بدهد و با اردک پلاستیکیاش بازی کند.
چند ساعت بعد از ماجرای مرموز پیداشدن پاستیلهای بنفش، درست وسط برشتوکبازیِ ما، مامان یک کیسه به هرکداممان داد. گفت برای یادگاریهایمان است. قرار بود یکشنبه خیلی از وسایلمان را توی حیاط بفروشیم، غیر از چیزهای مهم مثل کفشها، تشکها و چندتا بشقاب. مامان و بابام امیدوار بودند بتوانند با فروش آنها، پول کافی برای پرداخت اجارهخانه و قبض آب بهدست بیاورند.
رابین معنی یادگاری را نمیدانست. مامان گفت به چیزی که برایت باارزش است، میگویند یادگاری. بعد گفت تا زمانی که همدیگر را داریم، یادگاری به چیزهایی میگویند که زیاد اهمیتی ندارند.
چند ساعت بعد از ماجرای مرموز پیداشدن پاستیلهای بنفش، درست وسط برشتوکبازیِ ما، مامان یک کیسه به هرکداممان داد. گفت برای یادگاریهایمان است. قرار بود یکشنبه خیلی از وسایلمان را توی حیاط بفروشیم، غیر از چیزهای مهم مثل کفشها، تشکها و چندتا بشقاب. مامان و بابام امیدوار بودند بتوانند با فروش آنها، پول کافی برای پرداخت اجارهخانه و قبض آب بهدست بیاورند.
کتاب شازده کوچولو
خلاصه ی کتاب شازده کوچولو»
داستان کتاب شازده کوچولو دربارهی پسرکی است که در سیارهی کوچکی به نام ب۶۱۲ با یک گل سرخ و دو آتشفشان خاموش زندگی میکند. پسرک عاشق گل شده، اما گل با با لحنی مغرورانه با او حرف میزند. پسرک از دست گل ناراحت می شود و سفری طولانی را آغاز میکند.
در این سفر به ۷ سیارهی دیگر میرود. در سیاره اول با یک پادشاه آشنا میشود. وقتی با پادشاه صحبت میکند می فهمد بعضی از آدمها در زندگی فکر میکنند بیشتر از بقیه حق زندگی دارند.
در سیاره دوم با یک خودشیفته آشنا میشود و می فهمد بعضیها از خودشان رضایت کامل دارند . و از دیگران مدام ایراد میگیرند.
در سیاره سوم، با مِیخوارهای آشنا میشود که مدام حسرت گذشته را میخورد و نگران اتفاقهای آینده است. در عین حال فراموش کرده که باید به لحظهی حال هم فکر کرد.
در سیاره چهارم با یک تاجر آشنا می شود. تاجری که در تمام زندگیش فقط سه بار کارش را متوقف کرده. تاجر همیشه سرش در حساب و کتاب است. اما از زندگی لذت نمیبرد.
در سیاره پنجم، با یک فانوسبان آشنا میشود. فانوسبان نماد افرادی است که کاری را همیشه انجام میدهند، بدون اینکه فکر کنند این کار مفید است، یا نه!
در سیاره ششم با پیرمردی جغرافیدان آشنا میشود که همیشه از توانایی و داناییاش استفاده میکند.
در نهایت به سیاره هفتم، یعنی زمین می رسد. در زمین آدمها احساس تنهایی میکنند. چون همه به دنبال به دست آوردن ثروت و قدرت و شهرت هستند.
این داستان از زبان خلبانی روایت می شود که شش سال پیش در صحرایی در آفریقا با شازده کوچولو آشنا میشود و شازده کوچولو ماجرای سفرش را برایش میگوید.
پیشنهاد میکنیم یادداشت زیر را بخوانید و با کتابهایی مشابه شازده کوچولو آشنا شوید.
کتاب اردوی جاسوسی
خلاصه ی کتاب اردوی جاسوسی»
مجموعهی چند جلدی مدرسهی جاسوسی»، داستانِ بنجامین ریپلی یه نوجوون دستوپاچلفتیه که نابغهی ریاضیه.
این نابغه که تو زندگیاش جز درس خوندن کاری انجام نداده، ناخواسته وارد یه مدرسهی جاسوسی میشه و اونجا هر چیزی که فکرش رو هم نمیکنه، میبینه!
این مدرسهی جاسوسی، هم پر از ماجراجویی و کشمکشهای عجیب و غریبه، هم پر از کارها و اتفاقهای تازه. جالب این که دخترها و پسرهایی داره که از نظر هوش و توانایی خیلی خفناند.
تو جلد دوم این مجموعه که اسمش اردوی مرگ»ئه، بِن ریپلی برای این که جاسوس خفنی بشه، یه سال آموزش دیده و از انواع و اقسام خطرها جون سالم به در برده. حالا تابستون از راه رسیده و میخواد خودش رو برای تعطیلات آماده کنه. اما تابستون کیلویی چنده؟ از تعطیلات تابستونی خبری نیست، چون کار جاسوسهای تحتِ آموزش تمومی نداره و از تهدیدهای اسپایدر که یه سازمان جاسوسی دشمنه، نمیشه فرار کرد!
حالا این که تو این جلد چه اتفاقهایی برای بِن میافته و میتونه هویت مخفی و خونسردیاش رو حفظ کنه یا نه، باید خودتون بخونیدش!
جلد دوم مدرسه جاسوسی که یه جورایی دنبالهی جلد اوله، خیلی جذاب و خوندنیه و تا صفحهی آخر نفستون رو بند میآره و شما رو دنبال خودش میکشونه تا یه لحظه هم دست از کتاب خوندن برندارید!
شخصیتهاشم مثل شخصیتهای همون جلد اول هم هیجانهای نوجوونی رو تجربه میکنند، هم با واقعیتهای تلخ زندگی روبهرو میشن.
به غیر از همهی اینا، خوبی مجموعهی مدرسهی جاسوسی» اینه که نویسندهش زور نزده تا قهرمانسازی کنه. در عوض تصویر حقیقی هر کدوم از شخصیتها، هم خوبیها و هم بدیهاشون رو به تصویر کشیده.
خب، حالا نوبت شماست که نظرتون رو دربارهی جلد دوم بنویسید و تحلیلش کنید. ما که سر تا پا گوش، ببخشید چشمایم تا نقدوبررسی و نظرهاتون رو بخونیم.
۷۰روش برای شاد زندگی کردن:
1- وقتی با کسی درباره موضوع مهمی حرف می زنید و طرف مقابل نمی گذارد شما نظرتان را بدهید و رگباری و بدون اعتنا به شما حرف می زند، زمانی که احساس می کنید باید نظرتان را بگویید، با یک کلمه معذرت خواهی جلوی حرف زدن او را بگیرید و نظرتان را بگویید.
2- بدون هیچ توقع پاداشت و تشکری برای کسی جز خودتان کاری انجام بدهید. مثلا برای زن صاحب خانه یک روسری گل گلی بخرید.
3- هر روز برای خودتان یک لیست قدردانی بنویسید. مثلا از دوستتان تشکر کنید که بدون هیچ بهانه ای با شما به سینما می آید و فیلم هایی را که دوست ندارد، با شما تماشا می کند.
4- هر روز تمرین کششی انجام بدهید، حتی اگر دو دقیقه باشد.
5- روزی چند دقیقه تنها باشید. حتی برای پنج دقیقه به مغزتان استراحت بدهید و در یک اتاق دربسته یا یک محیط خلوت بنشینید و به چیزی فکر نکنید.
6- از بدگویی نفستان خلاص شوید. گاهی نفستان می خواهد شما را از مردم جدا کند؛ به او این اجازه را ندهید.
7- هر روز یک نوشته مثبت بخوانید. حالا خیلی هم طولانی نباشد که وقتتان را بگیرد. در حد یک پاراگراف کافی است.
8- وقتتان را به خواندن مطالب چرند و بی معنی و غیرعلمی و ناراحت کننده و خبرهای بد نگذرانید.
9- هر روز حداقل چنددقیقه ای برای خانواده وقت بگذارید. اگر از خانواده دور هستید، به مادر و پدرتان زنگ بزنید یا با پیغام حال خواهر و برادرتان را بپرسید.
10- هر روز چنددقیقه پیاده روی کنید.
11- در روز چند دقیقه با نزدیک ترین و صمیمی ترین دوست زندگی تان وقت بگذرانید یا حداقل چند دقیقه تلفنی صحبت کنید.
12- جزییات خیلی هم مهم نیست. مثلا اگر یک شب نخ دندان نکشیدید تا صبح به خاطرش عذاب وجدان نداشته باشید.
13- به شایعات توجه نکنید. قدیمی ها می گفتند اگر دنبال شایعه بروید، نصف عمرتان به هیچ و پوچ می گذرد.
14- داشته هایتان را بپذیرید. تلاش کردن همیشه خوب است اما گاهی اوقات برای به دست آوردن یکسری چیزهای جدید باید از بعضی دل مشغولی هایتان بگذرید که ممکن است باعث ناراحتی تان شود.
15- کتاب، وبلاگ، مقاله، شعر و. بخوانید که تا حالا نخواندهاید.
16- رومه بخوانید و در صفحه ای که دوست داشتید، جمله ای را که دوست داشتید، بنویسید. مثلا بنویسید امروز چه روز خوبی بود.
17- برای هر کاری که در روز انجام می دهید شور و اشتیاق داشته باشید. اگر مجبور به انجام دادن کاری هستید هم آن را با اشتیاق و علاقه انجام بدهید تا کم کم به کار محبوب شما تبدیل شود. اگر نشد پس بهتر است که آن کار را برای همیشه کنار بگذارید.
- غذای سالم و تا جایی که امکان دارد، تازه بخورید. غذای از شب مانده و پر از چربی و مواد نگه دارنده را فراموش کنید.
19- به دیگران کمک کنید و انتظار این را که کمکتان جبران شود، فراموش کنید. کمک کردن بدون توقع به شادشدن خودتان کمک زیادی می کند.برای روزتان برنامه ریزی کنید. روزی که با برنامه شروع شود با رضایت هم به پایان می رسد.
20- برای روزتان برنامه ریزی کنید. روزی که با برنامه شروع شود با رضایت هم به پایان می رسد.
21- با آدم های مثبت وقت بگذرانید. فیلم ببینید و قدم بزنید.
22- صبح زود از خواب بیدار شوید. به موقع رسیدن به اتوبوس و مترو و تاکسی و محل کار هم شادتان می کند.
23- کار جوهر آدمی است. درست است؛ اما زیاد کار کردن هم خوب نیست. بهتر است از عواید آن کار لذت هم ببرید. همه آدم هایی که در بستر مرگ قرار می گیرند، می گویند کاش کمتر کار می کردند و بیشتر زندگی می کردند.
24- بخندید، آن هم زیاد
25- به دیگران پیشنهاد کمک بدهید. مثلا به خانم پیری که می خواهد از اتوبوس پیاده شود، کمک کنید، یا کمک کنید کودکی از پله پایین بیاید.
26- درباره اینکه مردم درباره شما چه فکر می کنند کمتر کنجکاوی کنید.
27- کمتر نگران باشید. تمام اتفاق هایی که در طول عمرمان نگرانشان هستیم یا اتفاق نمی افتند یا اگر بیفتند آن طوری نیستند که از قبل تصور می کنیم.
28- فکر نکنید که خیلی دیر شده. هیچ وقت خیلی دیر نشده.
29- هیچ وقت به این موضوع فکر نکنید که برای کار جدید یا حرکت جدید پیر شده اید. نه، شما پیر نشده اید.
30- هیچ وقت فکر نکنید که برای انجام کاری بسیار جوان هستید. زمانتان را هدر ندهید.
31- یادتان باشد ذهن شما می تواند به یک مکان خطرناک تبدیل شود، پس هیچ وقت تنهایی به آنجا نروید. وقتی حالتان خوب نیست، درباره احساساتتان با کسی حرف بزنید.
32- ترس یک احساس طبیعی است که در وجود همه هست. ترس را درک کنید اما نگذارید شما را در چنگش اسیر کند. وقتی ترستان را بشناسید، می توانید آن را زیر سلطه خود بیاورید.
33- از اسم ها توقع نداشته باشید. توقع داشتن باعث خشم و ناراحتی می شود.
34- از اینکه بگویید نمی دانم» هراس نداشته باشید. سوال پرسیدن اصلا بد نیست. به فکر کردن درباره اینکه باید همه چیز را بدانید، دست بردارید.
35- راز بقا تماشا کنید. تماشای زندگی حیوانات و چگونگی زیست آن ها باعث شادی انسان ها می شود.
36- از کلمات بی ارزش و بی معنی استفاده نکنید.
37- از یک نفر تعریف کنید. حتی اگر آن یک نفر، غریبه باشد.
38- برای کسی که پشت سر شما وارد جایی می شود، در را نگه دارید تا او هم با شما رد شود.
39- از کسی که در یا آسانسور را برای شما نگه داشته، تشکر کنید.
40- مثبت باشید حتی اگر حالتان خیلی بد است و مدام حس می کنید مثبت بودن فایده ای ندارد.
41- با جمع هماهنگ باشید. ساز مخالف زدن باعث ناراحتی خودتان می شود.
42- اگر در محیط کارتان خوش اخلاق و بگوبخند هستید، در خانه و نزد خانواده هم همین اخلاق را داشته باشید.
43- درجزییات مهم وویژگی زندگی بچه هایتان شریک باشد. مثلا روز اول مدرسه کنارش باشید یاوقتی نمایش بازی می کند، به اولبخندبزنید.
44- آدم های اطرافتان را کوچک نکنید تا خودتان بزرگ شوید. این رفتار هیچ وقت جواب مثبتی در پی ندارد و باعث می شود دیگران مثل قبل به شما احترام نگذارند.
45- به زمان احترام بگذارید. همیشه سر وقت به قرارهایتان برسید تا احساس شرمندگی در شما رخنه نکند. شادی و شرمندگی با هم هماهنگی ندارند.
46- آدمی باشید که درباره اش حرف می زنید؛ یعنی حرف و عملتان یکی باشد.
47- از چک کردن ای میل و تلگرام و اینستاگرام در صبح زود دوری کنید. خبرهای خوب خودشان را به گوش شما می رسند.
48- امکان دسترسی به ای میل را از روی گوی تان پاک کنید تا مدام در تیررسی خبرهای مختلف نباشید.
49- دیگران را نصیحت نکنید و از آدم هایی که مدام می خواهند پند و اندرز بدهند، دوری کنید.
50- با دیگران همدلی کنید اما دلتان برای کسی نسوزد و برایشان سر تکان ندهید.
51- بچه هایتان را لوس نکنید. درست است پدر و مادرها دوست دارند همه نیاز بچه هایشان را برآورده کنند اما همیشه هم خوب نیست که فرزندنان هر چیزی از شما خواست به او بدهید.
52- تماس های از دست رفته گوشی تان را یکی یکی جواب بدهید.
53- در روز یک شیرینی یا یک شکلات بخورید.
54- کار امروز را به فردا نیندازید.
55- فروتن و متواضع باشید.
56- حتما در زندگی تان یک هدف مهم داشته باشید. مثل من می خواهم پولدار شوم یا من باید یک آدم مشهور باشم.»
57- همیشه احساس واقعیتان را بگویید. اگر کسی از شما می پرسد حالتان خوب است و شما خوب نیستید، نگویید خوب هستم چون شما خوب نیستید.
58- از اشتباه کردن نترسید؛ بنابراین نمی توانید هیچ کاری شروع کنید.
59- مطمئن شوید که از اشتباهات گذشته درس گرفته اید و یک اشتباه را دو بار انجام نمی دهید.
60- وقتی به کسی چیزی می آموزید؟ همه نکته های مهم را به او بگویید.
61- بخشنده باشید.
62- همیشه نباید در شبکه های اجتماعی حضور داشته باشید. لحظه های جدید را تجربه کنید و در زمان زندگی کنید.
63- همیشه بگویید لطفا و اگر کسی برای شما کاری کرد، از او تشکر کنید.
64- بعضی وقت ها می توانید شادی را انتخاب کنید. یعنی اولویت اولتان شاید باشد بعد کارهای دیگر. اول شادی را انتخاب کنید.
65- بپذیرید. پذیرفتن اتفاق ها و هضم کردن آن ها غم را دور می کند.
66- نگذارید ذهنتان مشغول چرندیات شود. وزنتان زیاد است خب کمش کنید. مدام فکر کردن به چاق بودن، باعث غم و ناراحتی می شود.
67- هر روز یک کار جدید انجام دهید، حتی اگر آن کار خیلی کوچک و خنده دار باشد. مثل باد کردن یک بادکنک یا دویدن و بازی کردن با یک بچه گربه.
68- قبل از شروع کار یا آزمودن تجربه ای جدید، کمی تحقیق کنید که این کار چقدر با روحیه شما سازگار است.
69- زمان های عصبانیت، خشم، اندوه و. را کم کنید. درست است همه این ها حس های طبیعی ماست اما زیاده روی و اصرار بر ماندن در آ حالت، باعث پایداری غم می شود.
70- از خوشحال بودنتان شاد باشید و لذت ببرید. هیچ وقت به این موضوع فکر نکنید که خوشحالی کاری بیهوده و اشتباه است .
منبع:سایت رشد
درباره این سایت